p5

P5
تصمیم گرفتن با ماشین برن بیرون دور بزنن.
دیر وقت بود.صدای آهنگو بلند کردن،خوندن رقصیدن،خندیدن،مسخره بازی دراوردن و کلی خوش گذروندن[واقعا میشه یه روزی با ماشین خودمون بزنیم بیرون و آهنگ run bts رو تا ته بلند کنیم؟]
وقتی برگشتن داشتن بیهوش میشدن.دیگه نفهمیدن با چه لباسایی قراره بخوابن.فقط میخواستن بخوابن.
................
فردا ۱۰ صبح،دانشگاه.
ویو ا.ت:
شنبه بود و کلاس کم برداشتم.رفتم سمت پارکینگ که سوار ماشین شم.نزدیک ماشین شدم ولی بدترین درد زندگیمو تجربه کردم
چشمام تار میدیدن سرم تیر میکشید پاهام بی حس شده بودن و نمیتونستم روشون وایسمو شروع کردن به لرزیدن،و افتادم.سرمو گرفتم سعی کردم جیغ نزنم.ولی نشد.یه سری بچه ها اومدن کمک کردن.حالم که بهتر شد سوار ماشین شدم و رفتم پیش یه پزشک عمومی.با نگرانی نگام میکردن،ارجاعم میدادن به بخشای مختلف تا اینکه...
دیدگاه ها (۱۱)

p6

p7

p4

p3

نفرین شیرین. پارت 1

عشق خون آلود پارت یک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط